حدود و قواعد و آداب زندگی. قیدهای اجتماعی و مانند آن. و آدم بی بند و بار کسی را گویند که در زندگی حدود و رسومی را مراعات نکند و به چیزی پابند نباشد. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده) : کارش بی بند و بار است. مرد بی بند و باری است
حدود و قواعد و آداب زندگی. قیدهای اجتماعی و مانند آن. و آدم بی بند و بار کسی را گویند که در زندگی حدود و رسومی را مراعات نکند و به چیزی پابند نباشد. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده) : کارش بی بند و بار است. مرد بی بند و باری است
از بیخ و بن. - از بن و بار، از بیخ و بن. از اصل و بنیاد: خبر نداردکاندر دلم اثر نکند اگر جهان همه تیمار گردد از بن و بار. عنصری. عطار به کلبه در با عود همی گفت کاصل تو چه چیز است و چه چیزی ز بن و بار. فرخی. میر گرت یک قدح شراب فروریخت چون که تو از دین برون شدی ز بن و بار. ناصرخسرو
از بیخ و بن. - از بن و بار، از بیخ و بن. از اصل و بنیاد: خبر نداردکاندر دلم اثر نکند اگر جهان همه تیمار گردد از بن و بار. عنصری. عطار به کلبه در با عود همی گفت کاصل تو چه چیز است و چه چیزی ز بن و بار. فرخی. میر گرت یک قدح شراب فروریخت چون که تو از دین برون شدی ز بن و بار. ناصرخسرو